دگرگونی دیجیتالی با تفکر الگوریتمی

به گزارش تور آلمان ارزان، تیم های کاری همواره در کوشش هستند تا راه های جدیدی برای حل مسائل و چالش های خود پیدا نمایند و در این میان به تکنولوژی های نوین به عنوان منبعی برای یافتن این راهکار ها نگاه ویژه ای دارند.

دگرگونی دیجیتالی با تفکر الگوریتمی

با پیشرفت های خیره نماینده و بی سابقه در علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی این امکان برای سازمان ها فراهم شده تا با پیوند زدن نیروی انسانی خود با تکنولوژی های نوین قدرت پردازش و حل مساله آن ها را چندبرابر نمایند و برای حل مسائل کاری از ماشین هایی یاری بگیرند که قادرند به هر چیزی از تمام زوایای ممکن بنگرند و آن را با ترکیبی از راهکار ها و پیشنهاد های جامع حل و فصل نمایند.

به این نوع حل مسائل کاری تفکر کاری الگوریتمی گفته می گردد که ترکیبی است جامع و کامل از دیدگاه های کاری به هم پیوند خورده، چارچوب ها و مدل های ذهنی متنوعی که به انسان ها یاری می نمایند تا پیچیده ترین مسائل را به اجزای کوچک تر تبدیل نموده و برای حل هر کدام از این خرده مسائل، راهکار های کاربردی و موثری را پیشنهاد دهند که به موازات راهکار های دیگری است که برای سایر خرده مسائل پیشنهاد می شوند.

در واقع تفکر کاری الگوریتمی به گونه ای شکل می گیرد که برای رفع کردن یک مشکل یا چالش کاری به صورت محدود عمل ننموده و حل آن مشکل را در راستای حل سایر مسائل و چالش های کاری مورد آنالیز و کنکاش قرار می دهد و راهکار های چندوجهی و پیچیده ای را پیشنهاد می دهند که هم به حل آن مساله یاری می نمایند و هم تسهیل گر فرآیند حل سایر مسائل و چالش ها هستند.

در تفکر کاری الگوریتمی ما با مجموعه ای بزرگ از ایده ها شامل ذهنیت ها، جعبه ابزار و زبان دیجیتالی قدرتمندی روبه رو هستیم که از بسیاری جهات به عنوان مکمل و تقویت نماینده رویکرد ها و تفکرات کاری سنتی و رایج عمل می نمایند و باعث قدرتمندتر و موثرتر شدن توانایی حل مساله مدیران و کارکنان سازمان می شوند.

بنیان های چهارگانه تفکر کاری الگوریتمی

تفکر کاری الگوریتمی بر چهار اصل کلیدی پایدار است که عبارتند از:

خرد کردن: خرد کردن مسائل کاری پیچیده و تبدیل آن به اجزای ساده تر و قابل هضم یکی از ارکان تفکر الگوریتمی محسوب می گردد.

به عنوان مثال یک مساله جدی و پیچیده برای شرکت را می توان به چهار بخش تقسیم و هر کدام از این بخش های چهارگانه را نیز به چهار قسمت کوچک تر و قابل حل تر تقسیم کرد و این کار را باید تا آنجا ادامه داد تا به مجموعه ای از خرده مسائل بسیار ساده و پیش پاافتاده رسید و پس از آن با اعتماد و قدرت تمام آغاز به حل این خرده مسائل کرد.

تشخیص الگوها: شناسایی و تشخیص درست و دقیق الگو های برد و باخت و به کارگیری آن ها در حوزه های تازه یکی دیگر از ستون های تشکیل دهنده تفکر کاری الگوریتمی به شمار میرود.

به عنوان مثال هنگامی که ثابت شده الگوی ذهنی و عملیاتی شما در یک حوزه پیروز بوده و به حل موثر یک مساله یاری نموده است شما می توانید آن الگوی پیروز را در سایر حوزه ها نیز به کار ببندید و چنانچه عکس این حالت رخ داد و بر شما ثابت شد که یک الگو فاقد کارآیی لازم در یک حوزه بوده و موجب ناکامی شما برای حل آن مساله شده است باید از تکرار این اشتباه خودداری کرد.

چکیده گرایی: چکیده گرایی در تفکر الگوریتمی به معنای از میان برداشتن عوامل مزاحم و حاشیه ای از راستا حل مساله و پرداختن به اصل مشکل است.

در تفکر الگوریتمی کوشش می گردد تا موارد جزئی و بی اهمیت در حل مشکل نادیده گرفته شده و به جای آن، تمرکز اصلی روی وظایف اصلی و کلیدی خاصی قرار می گیرد که دارای ارزش فراوانی هستند و با انجام درست آن ها بقیه موارد خود به خود حل و فصل می شوند.

همکاری الگوریتمی انسان و ماشین: در تفکر کاری الگوریتمی، انسان و ماشین دوشادوش هم و به عنوان تکمیل نماینده همدیگر عمل می نمایند و با یاری هم باید مسائل و چالش ها را حل نمایند و در این میان سهم و نقش آفرینی هر دو طرف به یک میزان و برابر است و تنها در صورت حفظ این توازن و برابری است که می توان به تاثیرگذاری حداکثری تفکر الگوریتمی امیدوار بود.

وقتی انسان به یاری ماشین می آید

تحقیقات نشان داده که یکسری ویژگی ها و توانمندی های انسانی هستند که باعث می شوند تاثیرگذاری و کارآیی تکنولوژی ها افزایش پیدا کند و بدون نقش آفرینی پررنگ انسان نمی توان به اثربخشی تکنولوژی های نوین امید داشت.

در این میان در تفکر کاری الگوریتمی یکسری توانمندی های انسانی مورد احتیاج است که در نهایت به دگرگونی دیجیتالی سازمان ها یاری شایانی می نمایند و مهم ترین آن ها عبارتند از:

خلاقیت: این خلاقیت و ابتکار انسان هاست که باعث می گردد تا بتوان از تمام مزایا و ظرفیت های هوش مصنوعی بهره برد. در واقع این خود انسان است که باید مشخص کند هوش مصنوعی چگونه و در چه جا هایی به نوآوری های کاری یاری کند و کدام مسائل و معضلات کاری را حل نماید و آنچه در اینجا بیش از هر چیزی تاثیرگذار است چیزی نیست مگر خلاقیت و ابتکار انسان در بهره گیری تمام و کمال از ماشین ها.

کنجکاوی: جست وجوگری و کنجکاوی حداکثری انسانی است که باعث گگردده شدن راستا های تازه و امکان های تازه ای برای حرکت به جلو می گردد و انسان ها به ویژه مدیران و کارکنان سازمان ها هر چه کنجکاوتر و مشتاق تر باشند بیشتر می توانند از پتانسیل های نهفته و آشکار نشده هوش مصنوعی و ماشین ها در راستای اهداف کاری شان یاری بگیرند.

همگون سازی: انسانی که در همه جا و همه حال می کوشد تا همه چیز را با هم پیوند بزند قادر خواهد بود ماشین ها را به خدمت خود درآورد و برای این کار ضروری است که چیز های متفاوت را با هم پیوند زد: پیوند چیز های فیزیکی و دیجیتال، پیوند انسان و ماشین، پیوند گذشته و حال و پیوند حال و آینده؛ و این است همان دگرگونی دیجیتالی تمام عیاری که به زودی در همه جا رخ خواهد داد.

منبع: MIT Sloan School of management

مترجم: سید حسین علوی لنگرودی

منبع: فرارو
انتشار: 11 دی 1400 بروزرسانی: 11 دی 1400 گردآورنده: berlinro.ir شناسه مطلب: 2125

به "دگرگونی دیجیتالی با تفکر الگوریتمی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "دگرگونی دیجیتالی با تفکر الگوریتمی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید